وقتی راجب موضوعی نظر میدیم که شاید با قوائد و عرف و هرچیزی دیگه ای همخونی نداره نظرت ظاهر ادعا به خودش میگیره و شاید برا خودتم سوال بشه که اگه تو موقعیتش قرار بگیری باز هم عملت همون چیزی هست که نظرت بود و بهش معتقد بودی؟یا نه!قراره مثل یه شعار کلیشه ای از کنارش رد بشی و به رو خودتم نیاری یه روزی چی گفتی.

همیشه بهمون گفتن و دیدیم و برامون جوی رو ایجاد کردن که بپذیریم یه دختر تنها  انتخاب شونده است و نهایت محدوده انتخابش میشه خاستگارها و پیشنهادهایی که براش پیش میاد و یا نهایتا اون هایی که تلاش میکنن و خودشون فضای خواسته شدنشون رو فراهم می کنن. ولی من همیشه حرفم این بود که اگه یه روزی حس کردی که اونی که می خواستی و پیدا کردی  اشکالی نداره پا پیش بذاری.مستقیم و محترمانه (من اعتقادی به تحمیل کردن و یا نفوذ کردن و چیزی که بهش میگن مخ زدن ندارم اگه کسی دلش با دلت باشه هست وگرنه تو این دنیای پر از تنهایی هرکسی بعد یه مدت بودن معمولی کنارهم و ایجاد عادت دچار حسی که بهش میگن عشق میشن) که البته کلی توش حرف هست و به آسونی و راحتی جمله اش نیست.هر حسی لایق واژه عشق نیست و عشق به هرکسی لایق شکستن این نمیدونم اسمشو چی بذارم، نیست.  

"اونی که میخواستی" یه آدم بیخود دم دستی و ارزون نیست."اونی که میخواستی" کسیه که خیالت ازش راحته که قرار نیس ذره ای از عزت نفس تو کم کنه. ذره ای بهت احساسی بده که تا آخر عمرت از عملت پشمون باشی. "اونی که میخواستی" خیلی باید مرد باشه که لایق این تابو شکستن باشه.نه فقط واسه این مرحله از زندگی که نمیدونم برای چند درصدمون ممکنه پیش بیاد.توی هر شرایط و موقعیتی مرد باید مرد باشه.

"اونی که می خواستمِ" من، از همون آسمون خدا نازل شد.کسی که عبورش یا حضورش یه گوشه ای از فضای مشترک بودنمون هم آرومم می کرد هم بی تاب.کافی بود یه صدایی بیاد که فکر کنم خودشه،همین کفایت میکرد برای یخ کردن دستام و رفتن هوش وحواسم.

باید انتخاب میکردم. میریختم تو خودم و گمش میکردم و بدهکار دلم میشدم؛ یام .

روزی رسید که باید انتخابمو می کردم. لحظه ای که مطمئن بودم تکرار نمیشه.اختیارمو دادم دست دلم و .

.

.

.

.

.

.

.

خداروشکر انتخاب دلم تک بود. برای رسیدنش به کسی که دوسش داره دعا میکنم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها